سلطان معرفت یاعلی ابن موسی الرضا(ع) :: معنای زندگی از دیدگاه فلسفه غرب چیست؟
Xگروه بین المللی HSE IRAN
گروه بین المللی ایمنی بهداشت
سلطان معرفت یاعلی ابن موسی الرضا(ع) :: معنای زندگی از دیدگاه فلسفه غرب چیست؟
 
 

آخرین مقالات
از زبان ائمه (ع) بهترین زمان برای دعا کردن چه زمانی است؟
دوازده نکته کوتاه و گویا درباره حضرت علی(ع)
نامه امام علی (ع) به مالک اشتر (عهدنامه مالک)
ماجرای ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) و حوا (ع)
آیا پیامبر اسلام به شهادت رسید یا به مرگ طبیعی از دنیا رفت؟
عاشورا و 4 واقعه دروغ و اشتباه
نظر اندیشمندان جهان در مورد سالار شهیدان
معنای دقیق کلمات عاشورا و تاسوعا چیست و ریشه ی آنها از کجا آمده است ؟!
حضرت ابوالفضل در کلام معصومین علیه اسلام
فضیلت گریه بر امام حسین (ع) از نگاه معصومین
ناگفته هاي درباره سرداب حرم حضرت عباس (ع)
راه های توسل به حضرت عباس علیه السلام
روز مباهله چه روزی است؟
پندا مام جفعر صادق علیه السلام به دولتمردان
فضیلت زیارت امیرالمومنین علیه السلام و فضیلت نجف اشرف
حدیث فضیلت روز عرفه
نظر شیطان در مورد امام علی(ع) چه بود؟
5پاداش بزرگی که از زیارت امام رضا (ع) می بریم!
بیچاره‌اند کسانی که غیبت میکنند
چرا سوره توحيد را اخلاص ميگويند؟نکته اي عجيب
چرا نوآوری اهمیت دارد؟
انواع رسانه
رسانه و ارتباطات
ريز نكات موفقيت در ازدواج
جریان موج سوم چیست؟
برای مقابله با آسیب های شبکه های اجتماعی در خانواده ها چه باید کرد ؟
دیوار برلین
زیست بوم تایگا
کریستف کلمب
برج کج پیتزا
نوپردازی و آمار برج ایفل
برج ایفل
 


پانل کاربری
فراموشی کلمه عبور
عضویت
 


گزیده مقالات


از زبان ائمه (ع) بهترین زمان برای دعا کردن چه زمانی است؟

بسم الله الرحمن الرحیم
بهترین زمان برای دعا کردن
امام صادق(ع): بر شما باد به دعا کردن بعد از نمازها چه اینکه چنین دعایی مستجاب است.
بهترین زمان برای دعا کردن از زبان ائمه معصومین(ع)

:: ادامه خبر



دوازده نکته کوتاه و گویا درباره حضرت علی(ع)

بسم الله الرحمن الرحیم
دوازده نکته کوتاه و گویا درباره حضرت علی(ع)
1. حضرت علی علیه السلام در هیچ جنگ و جهادی شرکت نکرد مگر این که پیروز برگشت.(1)
2. رسول خدا صلی الله علیه و آله می گفت: «عَلی اَشْجَعُ النّاسِ قَلْبا / علی، شجاع ترین و قویدل ترینِ مردم است.»(2)

:: ادامه خبر



نامه امام علی (ع) به مالک اشتر (عهدنامه مالک)

بسم الله الرحمن الرحیم
نامه امام علی (ع) به مالک اشتر (عهدنامه مالک)
وقتی حضرت امیرالمومنین علی (ع) ، مالک اشتر نخعی از یاران خود را به امارت مصر منصوب نمود، به او فرمانی در قالب یک نامه نوشت. این نامه بی تردید از مهمترین اسناد سیاسی حقوق اسلامی و خصوصا شعبه شیعی آن است.

:: ادامه خبر



ماجرای ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) و حوا (ع)

بسم الله الرحمن الرحیم
 ماجرای ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع)
 یکی از مورخین و تاریخ نگاران بزرگ بشریت، پروردگار عالم و کتاب مقدس قرآن کریم است که با بیان روایت های مختلف، تاریخ اسلام را ورق می زند.

:: ادامه خبر



آیا پیامبر اسلام به شهادت رسید یا به مرگ طبیعی از دنیا رفت؟

بسم الله الرحمن الرحیم
آیا پیامبر اسلام به شهادت رسید یا به مرگ طبیعی از دنیا رفت؟
یکی از آسیب‌های مسایل تاریخی آن است که برخی از رخدادها ابهام دارد و از شفافیت لازم برخوردار نیست؛ از این رو قضاوت درباره آن‌ها مشکل است.

:: ادامه خبر

 


سازمان های مرتبط
 


پربازدیدترین مطالب
 


GOOGLE RANK

Page Rank

Page Rank

نظر سنجی
 

 

 

   

مشروح جزئیات

» معنای زندگی از دیدگاه فلسفه غرب چیست؟

در تاریخ اندیشه انسانی موضوع هدف و معنی زندگی در دو نهایت کلی مورد بررسی قرار گرفته است: در یک قطب اعتقاد به اصل مطلق وجود و سرنوشت مقدر حاکم است و در قطب دیگر انکار هر نوع معنی و مقصود برای زندگی و بیان اینکه زندگی انسانی یک پدیده کاملاً بی محتوا و بدون معنی است.

در اینجا تلاش خواهد شد بصورت اجمالی از دیدگاه های مختلف به مسئله پرداخته شود و در پایان یک نتیجه گیری کلی بعمل آید ـ اگر چه، با توجه به ویژگی پرسش، ممکن است این نتیجه گیری بجای حل معما بر پیچیدگی آن بیفزاید.

«معنای زندگی» یکی از مهم­ترین موضوعات فلسفی، روان­شناختی و دینی انسان در دوران جدید و عصر صنعتی شدن جوامع و پیشرفت همه­جانبه علم و فن­آوری است. «مسائل اصلی که ذیل عنوان مذکور جای می­گیرند، مشتمل بر پرسش­هایی­اند مربوط به اینکه آیا زندگی هدف دارد یا نه؟ آیا زندگی ارزش­مند است یا نه؟ و آیا مردم مستقل از شرایط و علایق خاص خود، دلیلی برای زندگی دارند یا نه؟»[1]

رواج نهیلیسم و هیچ­انگاری در جوامع بشری به ویژه در دنیای غرب، پس از رنسانس و انقلاب علمی و صنعتی شتاب فزاینده­ای داشته است. جامعه­شناسان و روان­شناسان امور متعددی مانند رنج کشیدن­ها، ناکامی­ها، شکست­ها و ناتوانی تفسیر آنها را از جمله عوامل درونی و اجتماعی مهم پوچ­انگاری می­دانند. در این میان به نظر می­رسد که مهم­ترین عامل این معضل، ضعف یا عدم ایمان دینی باشد؛ انسانی که خدا را فراموش نموده است، به تعبیر قرآن کریم، حقیقت خود را فراموش نموده است، و روشن است که آن که خود را گم کرده باشد، زندگی برایش بی­معنا خواهد بود. والتر تی. استیس نیز اگر چه با عقاید دینی بیشتر اسقف­ها مخالف است، اما آشفتگی و سرگردانی انسان در جهان مدرن را ناشی از نبود ایمان و دست برداشتن از خدا و دین می­داند[2].

و از این روست که به اعتقاد وُلف پرسش «معنای زندگی چیست؟»-که اغلب ملازم است با این پرسش که آیا انسان­ها بخشی از یک هدف بزرگ­تر یا هدف الهی­اند یا نه- پاسخی دینی طلب می­کند.»[3]

پایان­پذیری زندگی دنیوی با واقعه مرگ و مشکلات و رنج­هایی که در زندگی دنیایی به انسان می­رسند، از جمله واقعیت­هایی هستند که عدم درک و تفسیر نادرست آنها، انسان مدرن غرق در لذات مدرنیته را در بن­بست بی­معنایی به دام می­اندازد، اما این دو امر برای انسان مؤمن به خدا و آخرت، معناساز می­باشند، زیرا انسان متدین از سویی معتقد به جاودانگی خود است و مرگ را نه پایان زندگی، که آغاز زندگی دیگرگونه می­داند که در آن زندگی بر سر سفره کِشته­های این دنیایی خود، متنعم خواهد گردید، اما رنج­ها و ناکامی­ها نیز هر اندازه هم که زیاد باشند، باز او را به پوچی نمی­کشانند، چرا که از سویی همه این ناملایمات ظاهری از سوی خدای حکیم مطلق برای وی مقرر می­شود، نه این که زاییده طبیعت کور باشند، از سوی دیگر او می­داند که هدف خداوند از آفرینش او وصول به مقام قرب الهی است، از این رو، در این دنیا هر آنچه که در مسیر وصول او به این هدف باشد، نه تنها زشت نیست، که بسیار زیبا و نکوست. بنابراین، انسان مؤمن هیچ گاه در زندگی، احساس پوچی و بی­معنایی نمی­کند، ولی اگر انسان تکیه­گاه مذهبی و الهی خود را از دست بدهد، به هیچ روی نمی­تواند معنای درستی برای زندگی بیابد، مگر این که خود را فریب داده، معنایی برای زندگی بتراشد، به قول وُلف:

«اینان [کسانی که جهان را بی­احساس می­دانند] استدلال می­کنند که گرچه زندگی ما معنا ندارد، اما باید چنان زندگی کنیم که گویی معنادار است.[4]

استیس، سعادت بشری را مبتنی بر زندگی بر اساس توهمات می­داند و روحیه علمی و حقیقت­طلبی را دشمن توهمات و لذا دشمن سعادت بشر می­انگارد. او معتقد است که از آنجایی که زندگی کردن با حقیقت، مشکل است، دلیلی وجود ندارد که از خیل عظیم توهماتی که زندگی را برایمان قابل تحمل می­کنند، دست برداریم. او برای تأمین معناداری زندگی در عین بی­معنایی آن، توصیه می­کند که «ما باید بیاموزیم بدون آن توهم بزرگ، یعنی توهم یک جهان خیرخواه، مهربان و   هدف­دار زندگی کنیم.[5]

برخی هم­چون آلبرت کامو، تامس نیگل و ریچارد تیلور بر این عقیده­اند که اگر چیزی بزرگ­تر و به لحاظ درونی باارزش­تر از خود ما، که چه بسا خود را به شدت وابسته به او می­بینیم، وجود ندارد، پس زندگی دست­کم به یک اعتبار مهم بی­معناست[6]. استیس با داستایفسکی و کی­یرکگور هم­داستان است که با ناپدید شدن خداوند از صفحه آسمان، همه چیز عوض شده و آشفتگی و سرگردانی انسان مدرن، ناشی از فقدان ایمان و دست شستن از خدا و دین است. در این میان، برخی نیز هم­چون تدئوس مِتز معتقدند که هدف­داری خداوند در خلقت جهان و انسان، معناداری زندگی انسان را تأمین نمی­کند.[7]

باید توجه داشت که مسأله «معنای زندگی» با «هدف آفرینش» متفاوت است و هدف زندگی با معنای آن یکی نیست، وقتی بحث از هدف زندگی است، نگرش ما غایت­شناختی است و غایت­مندی نظام آفرینش، امری عینی و مستقل از ذهنیت فرد نسبت به زندگی است، در حالی که معناداری زندگی، امری روانی است و وابستگی تمام به نگرش انسان به زندگی دارد و برای آن که زندگی فرد معنادار شود، وی باید معنای زندگی را درک نماید، با این حال این دو مسأله با یکدیگر ارتباط دارند و تفسیر درست هستی و انسان، زندگی را معنادار می­کند.  البته صرف فهمیدن هدف زندگی برای معنادار شدن آن کافی نیست، بلکه باید بخش­های مختلف زندگی با هم­دیگر ارتباط و هماهنگی داشته باشند. برای اینکه زندگی معنادار بشود، باید درک کنیم که سطوح مختلفی دارد و در هر سطح نقش خاص خود را بشناسیم.[8]

دیدگاه مارکسیسم

از دیدگاه مارکسیسم، که خود را پرچم‌دار رهائی و دگرگونی سرشت انسانی می­دانست، زندگی هدفی است در خود. مارکس در این مورد اعلام می دارد که "بالابردن غنای سرشت آدمی هدفی است در خود". مارکسیسم هرنوع تلاشی را برای گشودن معضل زندگی بی ثمر می داند مگر اینکه متکی باشد به مطالعه جامع علمی، مردمی، رفتاری و زیستی وجود انسانی و دگرگونی آدمی در رابطه با تکامل کلی زندگی و رابطه او با این سیاره خاکی و همه عالم هستی.

از دیدگاه مارکسیسم، افراد و شخصیت ها نه بعنوان وجود فردی، بلکه بعنوان بخشی از کـــّل (کل جامعه انسانی) مورد شناسائی قرار می گیرند. مارکسیسم تاکید دارد که انسان دارای دو نوع زندگی فردی و نوعی است. این دو گونه از زندگی گرچه در پیوندی تنگاتنگ و گاه مکمل یکدیکرند، ولی تضادهای خود را نیز دارند. یکی ازاین تضادها این است که انسان در جریان زندگی فردی خود هرگز قادر نخواهد بود به اهداف زندگی نوعی خود نایل آید. مثلاً اگر تعالی نوع بشر مستلزم رهائی او از چنگال جنگ، بیماری، فقر، ستم و آلودگی محیط زیست باشد، این اهداف چه بسا نتواند توسط فرد و در طول حیات فردی او به تحقق بپیوندد ـ حتی اگر شخص بظاهر در زندگی فردی خود موفق باشد. از این لحاظ است که انسان هرگز نخواهد توانست خود را به عنوان یک موجود کامل سامان بخشد. او همواره از وضعیت خویش ناراضی است. این نقص و عدم رضایت منشاء تکاپو و فعالیت های خلاق انسانی ا ست: " زندگی خود فقط به عنوان یک شیوه زندگی ظاهر می گردد".

نگرانی در باره معنی و هدف زندگی از ویژگی بشر بعنوان یک موجود متفکر و کاوشگراست. دیگر موجودات عالم،مسیر طبیعی زندگی خود را از ابتدا تا به انتها بدون پرس و سؤال و چون و چرا طی می کنند. این از شکوه و شاید شور بختی بشر است که در طول تاریخ، دم به دم این پرسش را برای خود و دیگران مطرح ساخته و چرائی هستی خود را زیر سؤال برده است. داستایوفسکی نویسنده شهیر روسی در این باره می گوید: "راز وجود آدمی در این است که انسان تنها نباید بسادگی زندگی کند، بلکه باید کشف کند که چرا باید زندگی کند."

دیدگاه اگزیستانسیالیستها

اگزیستانسیالیست ها موضوع را از دیدگاه بی هدفی جهان مورد بحث قرار می دهند. آنان نه به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارند و نه به ماهیتی در خود و فراتر از خود برای اشیاء و پدیده ها. انسان موجودی "وانهاده" است که تک و تنها به جهان فرا افکنده شده است و از آسمان به او کمکی نمی رسد. زندگی همان چیزی که ما هرروز با آن سروکار داریم. در انسان ماهیت مقدم بر وجود است به این معنی که ما ابتدا بوجود می آئیم و با اعمال و رفتار و کردار خود، از خود تعریفی بدست می دهیم و ماهیت خود و زندگی خویشتن را مشخص می سازیم.

اگزیستانسیالیست معروف موریس مرلوپونتی بر آن است که انسان قبل از آ نکه موجودیت بیابد هیچ و پوچ بوده است و با مرگ دوباره به عدم می پیوندد. بنابراین ما انسانها فقط در فاصله کوتاهی هستی می یابیم و چاره ای نداریم جز آنکه فعال باشیم. از دیدگاه اگزیستانسیالیست ها، این انسانها هستند که می توانند و باید اهداف و مقاصد خود را از زندگی تعیین کنند و ضمن آفرینش و تغییر طبیعت خویشتن به زندگی خود معنا و مفهوم ببخشند. اگر انسان بخاطر هدفی فراتر که برای خود تعیین می کند زندگی نکند، پو چی و بی معنائی ذاتی زندگی اورا خواهد بلعید و غرق در یأس و نومیدی خواهد ساخت.

منفی گرایان

این دسته از متفکرین یا زندگی را منفی و پر ادبار می دانند و یا آنرا هیچ و پوچ و بی معنی می انگارند. بعنوان مثال شوپنهاور فیلسوف قرون هیجده و نوزده آلمان بر آن بود که روحی دیوانه، کور و تیره برجهان حاکم است. این روح قوانین طبیعی و اجتماعی را باز پس می زند و هرنوع شناخت علمی و تحول تاریخی را ناممکن می سازد.زندگی رو به سوی ادبار دارد و بشر را هیچ آینده ای نیست.

دیدگاه نیهیلیستی

نیهیلیسم دیدگاهی دیگر است که زند گی را مطلقاً هیچ و پوچ می شمارد و هر نوع ایده مثبتی رادر زندگی مردود می شمارد. نیچه فیلسوف آلمانی با تاکید بر "ارزیابی مجدد ارزش ها" معیار های اخلاقی و موازینی را که فرهنگ بشری در رابطه با عدل و ا نصاف تحول بخشیده است را مردود می شمارد.

نتیجه

یافتن معنای زندگی مستلزم آن است که جوینده قبل از هر چیزانسان و سرشت انسانی را بفهمد. لیکن این هم برای درک معنای وجود انسانی کافی نیست. انسان در طبیعت تنها نیست و ما نمی توانیم جدا از بقیه چیزها به درک انسان نا ئل آئیم. همانطور که قبلأ گفته شد انسان را باید در رابطه با سایر موجودات و در رابطه با جایگاه او در گیتی باز شناخت. از آنجا که این شناخت در زمان ها و مکانها و شرایط مختلف زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی افراد تفاوت دارد، لذا معنای زندگی برای اندیش ورزان مختلف همواره متفاوت بوده است.



[1]سوزان ولف، معنای زندگی، ترجمه: حمید شهریاری، نقد و نظر، سال هشتم، شماره 1و2، ص 96.

[2] والتر. تی. استیس، در بیمعنایی معنا هست، ترجمه: اعظم پویا، نقدونظر، سال هشتم، شماره 1و2، ص109.

[3] سوزان ولف، معنای زندگی، ص29.

[4] سوزان ولف، معنای زندگی، ص29.

[5] والتر. تی. استیس، در بیمعنایی معنا هست، ص122.

[6] سوزان ولف، معنای زندگی، ص31-32.

[7] تدئوس متز، آیا هدف خداوند می­تواند سرچشمه معنای زندگی باشد؟، مترجم: محمد سعیدی­مهر، نقدونظر، سال هشتم، شماره 1و2، ص150.

[8] محمد لگنهاوسن، اقتراح، نقدونظر، سال هشتم، شماره 1و2، ص7-8



» تاریخ انتشار : 1396/05/11
» بازدیدها : (0)
» نظرات : (0)
جدیدترین گزارشات


دیوار برلین

بسم الله الرحمن الرحیم
دیوار برلین یا دیوار برلن نام دیواری به طول ۱۵۵ کیلومتر و به ارتفاع 3/6 متر بود که پس از خاتمهٔ جنگ جهانی دوم و شکست حزب نازی (حزب حاکم بر آلمان) تأسیس شد. این دیوار در سال‌های ۱۹۶۱ تا ۱۹۸۹ به‌مدت ۲۸ سال شهر برلین را به دو منطقهٔ شرقی و غربی تقسیم کرده‌بود.[۱] این دیوار اصلی‌ترین نماد جنگ سرد بود که به پردهٔ آهنین مشهور شد.

:: ادامه خبر



زیست بوم تایگا

بسم الله الرحمن الرحیم                     
زیست بوم تایگا از گسترده ترین زیست بوم هاست و در جنوب توندرا و در قاره های 
آسیا، اروپا و آمریکای شمالی گسترش یافته است. 
در این مطلب به نوع پوشش گیاهی  و آب و هوا آن اشاره خواهیم کرد. 

:: ادامه خبر



کریستف کلمب

بسم الله الرحمن الرحیم
شما با خواندن این مطلب با زندگی کریستف کلمب آشنا میشویدکریستُف کُلُمب (کریستوبال کُلُن) (به اسپانیایی: Cristóbal Colón) ۱۴۵۱ - ۲۰ مه ۱۵۰۶) سوداگر و دریانورد اهل جنُوا در ایتالیا بود که بر حسب اتفاق قاره آمریکا را کشف کرد.

:: ادامه خبر

 
 
 
 
اخبار علمی جدید
 
 
   
جستجوی اخبار
جستجو در محتوا   
 
 
   
وضعیت آب و هوا


 
 
   
اوقات شرعی
 
 
   
آلبوم های تصاویر
 
 
   
آمار سایت

» بازدید امروز : 332
» بازدید دیروز : 148
» بازدید هفتگی : 1433
» بازدید ماهیانه : 9022
» بازدید سالانه : 13488
» کل بازدیدها : 14179

 
 
   
   
  Copyright @ 2012 Irsitesaz.com.